صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۷۵۱: چون پای خم به دست فتادت کمر گشا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون پای خم به دست فتادت کمر گشا چون گرم شد سرت ز می ناب، سر گشا از هر که دل گشوده نگردد کناره گیر چون غنچه در به روی نسیم سحر گشا از مردمان سرد نفس تیره می شوی آیینه پیش مردم صاحب نظر گشا قانع به رنگ و بوی گل بی وفا مشو بر روی آفتاب چو شبنم نظر گشا از سر هوای پوچ برون چون حباب کن چون موج در میانه دریا کمر گشا زان پیشتر که بر دل مردم گران شوی استادگی مکن، پر و بال سفر گشا چون موج، پشت دست به کف زن درین محیط آغوش چون صدف به هوای گهر گشا زخم گشاده رو به بغل تیغ را کشید آغوش رغبتی تو هم ای بی جگر گشا تا بر تو خوشگوار شود بستن نظر یک ره نظر به عالم پر شور و شر گشا باطل مکن به سیر و تماشا نگاه خویش زنهار صائب از سر عبرت نظر گشا صائب تبریزی