صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۶۰۰: ز درد و داغ چه پرواست دردپرور را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز درد و داغ چه پرواست دردپرور را؟ که آب زندگی آتش بود سمندر را می شبانه به کیفیت صبوحی نیست چه نسبت است به عنبر، بهار عنبر را؟ به خاکمال حوادث صبور باش که نیست به از غبار یتیمی لباس، گوهر را بر آن گشاده جبین است آب تلخ حلال که نقل باده کند چشم شور اختر را به حسن خلق توان رستن از گرانجانی ز بوی عود سبکروح ساز مجمر را به گلشنی که نهال تو جلوه گر گردد به سینه مشت شود بار دل صنوبر را مجو ز عمر مقدر فزون که این خواهش سیاه کرد جهان در نظر سکندر را هما ز مردم آزاده راست می گذرد سر بریده نیاید به کار، افسر را برون خرام که از انتظار جلوه تو نفس گره شده در سینه صبح محشر را چو مو سفید شود، دست از خضاب بشوی نهان مکن به شب تیره، صبح انور را؟ صفای موی سفید از سیاه کمتر نیست چه نسبت است به عنبر، بهار عنبر را؟ مگر حلاوت ازان لعل شکرین دزدید؟ که نی شکست به ناخن، زمانه شکر را ز بخت تیره دل خویش می خورم صائب حیات اگر چه ز خاکسترست اخگر را صائب تبریزی