صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۵۸۷: به شاهراه توکل بود سفر ما را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به شاهراه توکل بود سفر ما را یکی است توشه و زنار بر کمر ما را گذشته است ز سر آب هر کجا هستیم غم کنار و میان نیست چون گهر ما را به خوش عنانی ما گوهری ندارد بحر توان ز خویش نمودن به یک نظر ما را شکست سنگ ره ما کجا تواند شد؟ که همچو موج ز دریاست بال و پر ما را چو تخم سوخته کز ابر تازه شد داغش ز باده شد غم و اندوه بیشتر ما را حریف باده آن چشم های مخموریم نمی توان به قدح ساخت بی خبر ما را چنان به فکر تو در خویشتن فرو رفتیم که خشک شد چو سبو دست زیر سر ما را شده است سینه ما همچو تیغ جوهردار ز بس که آه شکسته است در جگر ما را چه شکرهاست که در خارزار امکان نیست به غیر عشق گرفتاری دگر ما را به هر زمین نفشانیم تخم خود صائب نظر به سوختگان است چون شرر ما را صائب تبریزی