صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۵۵۳: شوق اگر قافله سالار شود قافله را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شوق اگر قافله سالار شود قافله را راه خوابیده پر و بال شود راحله را دعوی پوچ دلیل است به نقصان کمال رهزنی نیست به غیر از جرس این قافله را خار اگر رحم به این بسته زبانان نکند کیست دیگر که گشاید گره آبله را؟ گشت آرامش دل باعث آسایش زلف که سکون سرمه آواز بود سلسله را نفس سوخته گرمروان طلب است هر سیاهی که نمایان بود این مرحله را سر بی مغز به اقبال هما می نازد سایه تاک کند مست تنک حوصله را چون جمادی طرف روح تواند گشتن؟ نبود رتبه تحسین به موقع صله را پیشوایان جهان امن از ابلیس نیند صائب از گرگ خطر بیش بود سر گله را صائب تبریزی