صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۴۷۳: نماند از نارسایی مدی از احسان درین دریا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نماند از نارسایی مدی از احسان درین دریا به سیلی سرخ دارد روی خود مرجان درین دریا هوای ساحل از سر چون حباب پوچ بیرون کن که چندین کشتی نوح است سرگردان درین دریا عرق از روی آتشناکش آتش زیر پا دارد ز شوخی می کند هر قطره ای طوفان درین دریا کمی در ناز و نعمت نیست بحر رحمت حق را صدف دارد همین دریوزه دندان درین دریا به خاموشی توان شد کامیاب از صحبت گوهر نفس در دل گره کن همچو غواصان درین دریا تو بر تار نفس از بی تهی چون موج می لرزی وگرنه عقد گوهر هست بی پایان درین دریا نباشد سخت گیری در گهر اهل سخاوت را گره واگردد از دل چون حباب آسان درین دریا چرا عاشق نبازد سر به تیغ آبدار او؟ که می گردد گهر هر قطره باران درین دریا سبکباری بود باد مراد آزادمردان را که موج از شستن دست است دست افشان درین دریا مشو غافل ز وحدت تا شوی فارغ ز قید تن که گرد راه، سیل افشاند از دامان درین دریا دهند از گوهرش چشم آب مردم چون صدف صائب گذارد هر که دندان بر سر دندان درین دریا صائب تبریزی