صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۴۶۹: مباش ای رهنورد عشق نومید از تپیدن ها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مباش ای رهنورد عشق نومید از تپیدن ها که در آخر به جایی می رسد از خود رمیدن ها عنان نفس را بگذار چندی تا به راه آید که از خامی برآرد اسب سرکش را دویدن ها ظهور پختگی با خویش دارد حجت قاطع ز خامی بر ثمر مشکل بود از خود بریدن ها به غفلت مگذران زنهار ایام جوانی را که دارد تیر غافل در کمین، غافل چریدن ها نظر بر منزل افکن از بلند و پست فارغ شو که شد هموار راه من ز پیش پا ندیدن ها نمی گردد چو خون مرده از من نشتری رنگین نیفتد هیچ کافر در طلسم آرمیدن ها! نه ای مرد پشیمانی، به خون خوردن قناعت کن که بد خمیازه ای دارد لب ساغر مکیدن ها مکن با عشقبازان سرکشی، بر خویش رحمی کن که یوسف رفت در زندان ازین دامن کشیدن ها ورق گرداند پرواز نشاط از دفتر بالم به چشم انتظار افتاد دوران پریدن ها رمیدن شیوه ذاتی است صائب شوخ چشمان را به یاد آهوی وحشی مده از خود رمیدن ها صائب تبریزی