صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۴۰۸: ز سرو و گل چمن مینا و جام آورد مستان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز سرو و گل چمن مینا و جام آورد مستان را ز بلبل مطرب رنگین کلام آورد مستان را مکرر بود وضع روز وشب، آن ساقی جان ها ز زلف و عارض خود صبح و شام آورد مستان را کمندی از خط بغداد سامان داد جام می به سیر روضه دارالسلام آورد مستان را که می گنجد دگر در جامه کز گلزار بیرنگی نسیم صبحدم چندین پیام آورد مستان را بنه بر طاق نسیان زهد را چون شیشه خالی درین موسم که سنگ از لاله جام آورد مستان را مشو غمگین در میخانه را گر محتسب گل زد که جوش گل شراب لعل فام آورد مستان را به هشیاران فشان این دانه تسبیح را زاهد که ابر از رشته باران به دام آورد مستان را کمند جذبه حب الوطن از وادی غربت به دریا همچو سیل خوشخرام آورد مستان را به قول عارف رومی سخن را ختم کن صائب که ساقی هر چه درباید، تمام آورد مستان را صائب تبریزی