صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۳۷۴: به مژگان خارخار از سینه می رویاند آتش را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به مژگان خارخار از سینه می رویاند آتش را به یاقوت لب از رخ رنگ می گرداند آتش را کبابم می کند آن مست بی پروا، نمی داند که هر یک قطره اشک من به خون غلطاند آتش را سپند من ندارد تاب مهتاب و تو سنگین دل مزاج سرکشی داری که می سوزاند آتش را نیم پروانه تا بر گرد شمع دیگران گردم سپند شوخ من از سنگ می رویاند آتش را به چشم اشکبار من چه خواهد کرد، حیرانم بر رویی که در چشم آب می گرداند آتش را درین قحط هواداری، عجب دارم ز خاکستر که در هنگام مردن چشم می پوشاند آتش را سخن پرداز شد از عشق تا حسن جهانسوزش سپند ما بلند آوازه می گرداند آتش را به همواری ادب کن خصم سرکش را که خاکستر به نرمی زیر دست خویش می گرداند آتش را نمی باشد سپر انداختن در کیش ما صائب سپند ما به میدان جدل می خواند آتش را صائب تبریزی