صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۳۷۰: بلند آوازه سازد شور عاشق عشق سرکش را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بلند آوازه سازد شور عاشق عشق سرکش را به فریاد آورد مشتی نمک دریای آتش را دو بالا می شود شور جنون در دامن صحرا که گردد بال و پر میدان خالی اسب سرکش را ز سیر و دور مجنون عشق عالمسوز کامل شد که سازد شعله جواله خوش پرگار آتش را تراوش می کند خون دل از لبهای خشک من سفال تشنه گر بیرون دهد صهبای بی غش را به احسان دولت دنیای فانی می شود باقی عنانداری به دست باز کن این اسب سرکش را کجا آگاه گردی از دل صاف خشن پوشان؟ که از آیینه داری در نظر پشت منقش را فضای آسمان تنگ است بر جولان شوخ او به افسون چون توان در شیشه کردن آن پریوش را؟ به چشم خود چو مژگان جا دهد صید حرم تیرت مکن خالی به هر صید زبون زنهار ترکش را قناعت با نگاه دور کن ز آمیزش خوبان که آب زندگی هم می کند خاموش آتش را گذارد عشق هر کس را که نعل شوق در آتش به اسب چوب صائب طی کند صحرای آتش را میفشان تخم قابل در زمین شور بی حاصل به بی دردان مخوان زنهار صائب شعر دلکش را صائب تبریزی