صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۳۰۰: ای ز مژگان تو در چشم گلستان خارها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای ز مژگان تو در چشم گلستان خارها گل ز سودای رخت افتاده در بازارها هر سحرگه کیمیای سرخ رویی می زند آفتاب رحمت عام تو بر دیوارها اهل تقوی هر سحر در قلزم خون می کشند همچو صبح از دستبرد غمزه ات دستارها کمترین بازی درین میدان بود سر باختن در کف طفلان چو چوگان است اینجا دارها چشم پر کار تو از اهل سلامت می کشد نغمه اقرارها از پرده انکارها تا نیارد بخیه راز ترا بر روی کار چرخ دارد از کواکب بر دهن مسمارها چار بازار عناصر پر مکرر گشته است وقت آن آمد که برچینند این بازارها خاکساران غافل از احوال عالم نیستند در بغل آیینه ها دارند این دیوارها ما نه مرد گفتگوی عشق بودیم از ازل جست برقی، آب شد مهر لب گفتارها گر چنین عشق حقیقی بر تو پرتو افکند خط کشد فکر تو صائب بر سر گفتارها صائب تبریزی