صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۸۶: چشم مستش از نگاهی کرد سودایی مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم مستش از نگاهی کرد سودایی مرا کشتی از یک قطره می، گردید دریایی مرا چشم باز از پیش پا دیدن حجابم گشته است از نظر بستن یکی صد گشت بینایی مرا نرمتر صد پیرهن از خواب مخمل گشته است خار صحرای ملامت از سبکپایی مرا خانه داری داشت بر من دستگاه عیش تنگ مالک روی زمین گرداند بی جایی مرا آه حسرت می کشم چون سرو بهر بندگی تا فکند آزادگی در قید رعنایی مرا محنت پیری نمی بود این قدر ناخوشگوار محو اگر می شد ز خاطر یاد برنایی مرا مرغ بی بال و پری را می کند بی آشیان هر که می آرد برون از کنج تنهایی مرا برندارم چون قلم صائب سر از پای سخن گر چه مد عمر کوته شد ز گویایی مرا صائب تبریزی