صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۹۹: نیست در دوران من میخانه حاجت خلق را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست در دوران من میخانه حاجت خلق را بس بود پیمانه من تا قیامت خلق را کلک گوهربار من داد سخاوت می دهد باش گو در آستین دست سخاوت خلق را می کند ایجاد، گفتار بلند اقبال من گر نباشد رحم و انصاف و مروت خلق را گر حریف چرخ کم فرصت نگردم، می کنم مهربان از راه گفت و گو به فرصت خلق را چون زمین هر چند زیردست و پا افتاده ام آسمانم از بلندی های فطرت خلق را سوختم چون شمع تا روشن شد از من عالمی سرمه من کرد از اهل بصیرت خلق را هزل و هجو و پوچ نتوان یافت در دیوان من می رساند فال نیک من به دولت خلق را چون هما با هر که پیوستم سعادتمند شد سایه من کرد از اهل سعادت خلق را عشق را آتش فروزم، حسن را روشنگرم می نمایم گرم در مهر و محبت خلق را مستی آرد باده های تلخ و کلک من کند هوشیار از باده تلخ نصیحت خلق را حرف حق از دشمنان خود نمی دارم دریغ می کنم واقف ز اسرار حقیقت خلق را همچو صیقل صائب از دیوان من هر مصرعی پاک سازد سینه از زنگ قساوت خلق را صائب تبریزی