صامت بروجردی
مختصری از اشعار افصح الشعراء (میرزا حاجب بروجردی)
شمارهٔ ۴ - ورود اسرا در شام خراب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو کرد قافله به یکسان به شام ورود نمود صبح قیامت به چشم خلق قیام هر آنچه بر سر آل علی گذشت ز جور نمود تازه دگر باره عهد خود ایام یکی به عیش که آل علی قتیل شدند یکی بنوش که ما را زمانه گشت به کام لباس نو همه بر تن ز اطلس دیبا به کف خضاب چو کف الخضیب بسته تما ز یک طرف سر بی چادر حریم رسول ز جانبی به تماشاهم از خواص و عوام ز قید سلسله مجروح گردن بیمار شده ز جور رسن خسته بازوی ایتام یکی به چوب ستم می زدی به فرق زنان یکی ز آتش نی ریختی بهر دور بام چسان گذشت به عابد که دید راس پدر نشان سنگ جفا شد به شام غم انجام نه کس که بر سر کلثوم افکند معجر نه دادرس که به آن کودکان کند اطعام جهان گرفت چنان تنگ بر حریم رسول که گوئیا شده راحت بدان گروه حرام به صدهزار تعب اهل بیت بی کس را به وقت شام بدادند در خرابه مقام ز بی وفایی دنیا همین بس است که رفت به بزم کفر سر شاه کشور اسلام نشسته بود به کرسی زر یهود و مجوس ستاده بود بپا عابدین امام انام چه گویم آه که کفر یزید شوم چه کرد بچوب خیزر و لعل لب شریف امام بس است شرح غم شام سر مکن (حاجب) که نی به جسم توان ماند و نه بدل آرام صامت بروجردی