سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۵۰۲: تا نمودی روی و دیدم گرد چشمت آن مژه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا نمودی روی و دیدم گرد چشمت آن مژه می کنم در حسرت چشم تو خون باران مژه گرخوهی تا بنگری بیمار تیرانداز را بنگر اندر روی خود وآن چشم بین وآن مژه تاکمان ابرو اندر قبضه حکمش فتاد چشم شوخت کرد تیر غمزه را پیکان مژه مرغ دل برآتش سودای تو کردم کباب زآنکه شد چشم جگرخوار ترا دندان مژه دلربای وخوب چون ابروست بر بالای چشم زیر ابروی تو ای بر نیکوان سلطان مژه شورم اندر جان شیرین اوفتد فرهادوار هرکجا بر هم زنی ای خسرو خوبان مژه دیده خون بارست تا ز آن چشم شیرافگن شدست گوسپند صبر ما را پنجه گرگان مژه بر زمین خشک بارد ابر رحمت هر کجا عاشقی راتر شود از دیده گریان مژه تا ترا ز آن پسته خندان شکر بارست لب بنده را زین چشم گریانست خون افشان مژه نسبت چشمت بنرگس کرد نتوانم چنان کز برای چشم نرگس ساختن نتوان مژه خوش بخسبد فتنه چون در قند ز روسی کشد چشم هندوی ترا ای ماه ترکستان مژه سیف فرغانی