سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۷۵: ای رقعه حسن را رخت شاه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای رقعه حسن را رخت شاه ماییم زحسن رویت آگاه روی تو مه تمام بر سرو رخساره گل شکفته بر ماه در کوی تو کدیه کردن ای دوست نزد همه همچو مال دلخواه ما از همه کمتریم در ملک ما از همه پس تریم در راه کس نور صفا ندید در ما کس آب بقا نیافت در چاه نی مسند فقر را زمن صدر نی رقعه عشق را زمن شاه بر بسته گلو چو میخ خیمه پوشیده نمد چو چوب خرگاه از صورت من جداست معنی آمیخته نیست دانه با کاه زین خرقه بود فضیحت من کز پوست بود هلاک روباه بر کسوت حال من چنانست این خرقه که بر پلاس دیباه آلوده بصد دراز دستی این دامن وآستین کوتاه ای گشته زیاد دوست غافل ذکرش ز زبان حال آگاه چندان بشنو که حلقه گردد در گوش دل توهای الله تا دوست بدامت اوفتد سیف ازخویش خلاص خویشتن خواه سیف فرغانی