سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۷۴: دوش ما را از سعادت بود جانان در کنار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش ما را از سعادت بود جانان در کنار دل برون رفت از میان چون آمد آن جان در کنار ترک جان کن تا بیاید با تو جانان در میان هر دو نتوانی گرفتن جان و جانان در کنار بود امشب مجلس ما را و ما را تا بروز شمع رخشان در میان و ماه تابان در کنار مفلسی را شاهدی چون پادشاهی میهمان بی دلی را دلبری همچون گلستان در کنار اندرین حالت بیا ای طالب اندر من نگر تا ببینی بلبلی را باغ و بستان در کنار گاه با ما می فگند از لطف گویی در میان گاه او را می فتاد از زلف چوگان در کنار قند می بارید از آن لعل درافشان در سخن مشک می افشاند از آن زلف پریشان در کنار وقت من از گریه و از ناله می کردند خوش شمع گریان در میان و چنگ نالان در کنار شکر و گل داشت آن دلدار و من از وصل او داشتم تا وقت صبح این در دهن و آن در کنار شوق در دل بی فتور و شور در سر بر دوام درد عشق اندر میان جان و درمان در کنار فتنه مردست و زن آن ماه تابان در میان راحت جانست و تن آن شاه خوبان در کنار ای بسا شبها که من در هجر او می ریختم اشک خونین در گریبان وز گریبان در کنار بحر مواجست عشق و در میان بحر صبر کشتی نوحست و ما را هست طوفان در کنار با چنین شوق جگر سوزست حال دل چنانک دایه بی شیر و او را طفل گریان در کنار تو میا اندر میان کار خود کآن دوست را تا تو باشی در میان آورد نتوان در کنار دوست را با سیف فرغانی هرآن کو دید گفت کان مروارید دارد بحر عمان در کنار سیف فرغانی