سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۴۰: مشکلست این که کسی را بکسی دل برود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مشکلست این که کسی را بکسی دل برود مهرش آسان بدرون آید و مشکل برود دل من مهر ترا گر چه بخود زود گرفت دیر باید که مرا نقش تو از دل برود بحر عشقت گر ازین شیوه زند موج فراق کشتی من نه همانا که بساحل برود بی وصال تو من مرده چراغم مانده همچو پروانه که شمعش ز مقابل برود در عروسی جمال تو نمی دانم کس که ز پیرایه سودای تو عاطل برود با تو خوبی نتوان گفت و ندارم باور که بتبریز کسی آید و عاقل برود آمن از فتنه حسن تو درین دوران نیست مگر آنکس که بشهر آید و غافل برود لایق بدرقه راه تو از هرچه مراست آب چشمی است که آن با تو بمنزل برود خاک کویت همه گل گشت زآب چشمم چون گران بار جفاهای تو در گل برود عهد کرده است که در محمل تن ننشیند جانم آن روز که از کوی تو محمل برود سیف فرغانی یارست ترا حاصل عمر چه بود فایده از عمر چو حاصل برود سیف فرغانی