خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۳۸۲: ز من گسستی و با دیگران بپیوستی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز من گسستی و با دیگران بپیوستی مرا درست شد اکنون که عهد بشکستی به یاد مصطبه برخاستی معربدوار بر آتشم بنشاندی و دور بنشستی مرا به نیم کرشمه بکشتی ای کافر فغان ز کفر تو و آه ازین سبک دستی به مهر فاخته زان پس که روی بنمودی گریز جستی و از دام من برون جستی برای مهر تو جان بر میان همی بستم چرا به کینهٔ جانم میان فرو بستی خبر نداری کز بس کرانه جوئی و کبر میان جانم بی رحم وار بگسستی مرا طفیل کسان مرهمی همی دادی کنون ز دادن آن قدر نیز وارستی بسا طویلهٔ گوهر که چشم من بگسست چو در طویلهٔ بد گوهران بپیوستی ستم بد این که تو کردی به جان خاقانی ستمگری مپسند، ای خدای چون هستی خاقانی شروانی