خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۲۳۶: این خود چه صورت است که من پایبست اویم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
این خود چه صورت است که من پای بست اویم وین خود چه آفت است که من زیر دست اویم او زلف را بر غمم، دایم شکسته دارد من دل شکسته زانم کاندر شکست اویم هر شب به سیر کویش از کوچهٔ خرابات نعره زنان برآیم یعنی که مست اویم یک شب وصال داد مرا قاصد خیال با آن بلند سرو که چون سایه پست اویم مانا که صبح صادق غماز بود اگر نه این فتنه از که خاست که من هم نشست اویم آوازه شد به شهری و آگاه گشت شاهی کو عشق دان من شد من بت پرست اویم خاقانیم که مرگم از زندگی است خوش تر تا چون که نیست گردم داند که هست اویم خاقانی شروانی