خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۲۱۹: در سینه نفس چنان شکستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در سینه نفس چنان شکستم کز نالهٔ دل جهان شکستم دل آتش غصه در میان داشت آب از مژه در میان شکستم بردم به سرشک خون شبیخون تا لشکر شبروان شکستم از ناله در آن گران رکابی الحق سپه گران شکستم از بس که زدم در سحرگاه آخر در آسمان شکستم بر مرده دلان به صور آهی این دخمهٔ باستان شکستم چو ناوکیان به ناوک صبح در روی فلک کمان شکستم با صف حواریان صفه برخوان مسیح نان شکستم هر خار که گلبن طمع داشت در چشم نمک فشان شکستم دیدم که زبان سگ گزنده است دندان جفاش از آن شکستم ترسم که برآرد آشکارا آن دندان کز نهان شکستم آب رخم آتش جگر برد من پل همه بر زبان شکستم من بودم و یک کلید گفتار هم در غلق دهان شکستم چون طبع طفیل آرزو بود حالیش به امتحان شکستم هر روز هزار تازیانه بر طبع طفیل سان شکستم روئین دژ آز را گشادم و آوازهٔ هفت خوان شکستم خاقانی دل شکسته ام لیک دل بهر خلاص جان شکستم خاقانی شروانی