خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۲۱۴: از دهر غدر پیشه وفائی نیافتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از دهر غدر پیشه وفائی نیافتم وز بخت تیره رای صفایی نیافتم بر رقعهٔ زمانه قماری نباختم کورا بهر دو نقش دغایی نیافتم آن شما ندانم و دانم که تا منم کار زمانه را سر و پایی نیافتم سایه است هم نشینم و ناله است هم دمم بیرون ازین دو، لطف نمائی نیافتم ای سایه نور چشمی و ای ناله انس دل کاندر یگانگی چو شمایی نیافتم از دوستان عهد بسی آزموده ام کس را بگاه عهد وفایی نیافتم زین پس برون عالم جویم وفا و عهد کاندر درون عالم جایی نیافتم بر سینه شاخ شاخ کنم جامه شانه وار کز هیچ سینه بوی رضایی نیافتم مانا که مردمی به عدم بازرفت از آنک نگذشت یک زمان که جفایی نیافتم در بوستان عهد شنیدم که میوهاست جستم به چند سال و گیایی نیافتم زان طبخ ها که دیگ سلامت همی پزد خوش خوارتر ز فقر ابایی نیافتم بر زخمها که بازوی ایام می زند سازنده تر ز صبح دوایی یافتم خاقانیا بنال که بر ساز روزگار خوشتر ز نالهٔ تو نوایی نیافتم خاقانی شروانی