خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۱۹۹: روز عمرم در شب افتاده است باز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روز عمرم در شب افتاده است باز وز شبم روز عنا زاده است باز گویی اندر دامن آمد پای دل کز پی آن در سر افتاده است باز چون نشینم کژ که خورشید امید راست بالای سر استاده است باز قسم هرکس جرعه بود از جام غم قسم من تا خط بغداد است باز همچو آب از آتش و آتش ز باد دل به جوش و تن به فریاد است باز شایدم کالماس بارد چشم از آنک بند بر من کوه پولاد است باز شد زبانم موی و شد مویم زبان از تظلم کاین چه بیداد است باز سینهٔ من کآسمان در خون اوست از خرابی محنت آباد است باز از مژه در آتشین آبم که دل تف این غمها برون داده است باز رخت جان بربند خاقانی ازآنک دل در غم خانه بگشاده است باز خاقانی شروانی