خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۱۶۹: مرد که با عشق دست در کمر آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرد که با عشق دست در کمر آید گر همه رستم بود ز پای درآید ورزش عشق بتان چو پردهٔ غیب است هر دم ازو بازویی دگر بدر آید نیست به عالم تنی که محرم عشق است گر به وفا ذم کنیش کارگر آید از پس عمری اگر یکی به من افتد آن بود آن کز همه جهان به سر آید طفل گزین یار تا طفیل نباشی کانکه دگر دید با تو هم دگر آید فتنه شدن بر گیاه خشک نه مردی است خاصه به وقتی که تازه گل به برآید هر که به معشوق سال خورده دهد دل چون دل خاقانی از مراد برآید خاقانی شروانی