خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۱۳۹: آتش عیارهای آب عیارم ببرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آتش عیاره ای آب عیارم ببرد سیم بناگوش او سکهٔ کارم ببرد زلف چلیپا خمش در بن دیرم نشاند لعل مسیحا دمش بر سر دارم ببرد ناله کنان می دوم سنگ به بر در، چو آب کاب من و سنگ من غمزهٔ یارم ببرد جوجوم از عشق آنک خالش مشکین جو است دل جو مشکینش دید خر شد و بارم ببرد رفت قراری بدانک دل به دو زلفش دهم دل به قراری که رفت رفت و قرارم ببرد دید دلم وقف عشق خانهٔ بام آسمان خانه فروشی بزد دل ز کنارم ببرد عشق برون آورد مهره ز دندان مار آمد و دندان کنان در دم مارم ببرد گفت که خاقانیا آب رخت چون نماند آب رخم هم به آب گریهٔ زارم ببرد خاقانی شروانی