امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و من با او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و من با او لبی و صد فسون در وی، خطی و صد فتن با او قبا را بر زده دامن به خونریزی و از مژگان چو قصابی کشیده تیغ و زلف چون رسن با او ز بیم خلق ازو در می کشیدم پای خود، لیکن مرا برداشته می بزد آب چشم من با او فلک هرگز گذارد ماه را در گرد شب گشتن اگر زان طره شبرنگ باشد یک شکن با او؟ مرا گویی که هر کس بیند از سودای آن روزی که آن دیوانه می آید، جهانی مرد و زن با او گریبانم به صد چاک است ازین حسرت که تا روزی برهنه در برش گیرم که نبود پیرهن با او نگارا، همچو جان در تن درا اندر بر خسرو برون کن جان رسمی را که راضی نیست تن با او امیر خسرو دهلوی