عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۸۳۴: گر تو خلوتخانهٔ توحید را محرم شوی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر تو خلوتخانهٔ توحید را محرم شوی تاج عالم گردی و فخر بنی آدم شوی سایه ای شو تا اگر خورشید گردد آشکار تو چو سایه محو خورشید آیی و محرم شوی جانت در توحید دایم معتکف بنشسته است تو چرا در تفرقه هر دم به صد عالم شوی بوده ای همرنگ او از پیش و خواهی بد ز پس این زمان همرنگ او شو نیز تا همدم شوی چون نداری ز اول و آخر خبر جز بیخودی گر بکوشی در میانه بیخود اکنون هم شوی رنگ دریا گیر چون شبنم ز خود بیخود شده تا شوی همرنگ دریا گرچه یک شبنم شوی چیست شبنم یک نم از دریاست ناآمیخته گر بیامیزی تو هم در بحر کل بی غم شوی ور در آمیزی ز غفلت با هزاران تفرقه چون نتابد بحر صحبت بو که تو محرم شوی دل پراکنده روی از جام جم در آینه جز پراکنده نبینی از پی ماتم شوی هیچ نبودی هیچ خواهی شد کنون هم هیچ باش زانکه گر تو هیچ گردی تو ز هیچی کم شوی گر تو ای عطار هیچ آیی همه گردی مدام ور همه خواهی چو مردان هیچ در یک دم شوی عطار نیشابوری