عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۸۲۱: ای دل اندر عشق غوغا چون کنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای دل اندر عشق غوغا چون کنی خویش را بیهوده رسوا چون کنی آنچه کل خلق نتوانست کرد تو محال اندیش تنها چون کنی دم مزن خون می خور و صفرا مکن پشه ای با باد صفرا چون کنی تو همی خواهی که دانی سر عشق کس بدین سر نیست دانا چون کنی چون تو اندر عشق او پنهان شدی سر عشقش آشکارا چون کنی چون تبرا نیستت از خویشتن پس به عشق او تولا چون کنی عشق را سرمایه ای باید شگرف پس تو بی سرمایه سودا چون کنی چون تو را هر دم حجابی دیگر است چشم جان خویش بینا چون کنی چون به یک قطره دلت قانع ببود جان خود را کل دریا چون کنی غرق دریا گرد و ناپیدا بباش خویش را زین بیش پیدا چون کنی چون تو سایه باشی و او آفتاب پیش او خود را هویدا چون کنی هر که او پیداست درصد تفرقه است چون نباشی جمع آنجا چون کنی چون نکردی خویش را امروز جمع می ندانم تا که فردا چون کنی مذهب عطار گیر و نیست شو هستی خود را محابا چون کنی عطار نیشابوری