عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۸۱۳: چارهٔ کار من آن زمان که توانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چارهٔ کار من آن زمان که توانی گر بکنی راضیم چنان که توانی داد طلب کردم از تو داد ندادی گر ندهی داد می ستان که توانی گفته بدی من ندانم و نتوانم داد تو دادن یقین بدان که توانی گر به سر زلف دل ز من بربودی باز ده از لب هزار جان که توانی دل چه بود خود که جان اگر طلبی تو حکم کنی بر همه جهان که توانی ماه رخا پرده ز آفتاب برانداز وین همه فتنه فرو نشان که توانی جملهٔ آزادگان روی زمین را بنده کن از چشم دلستان که توانی جملهٔ دل مردگان منزل غم را زنده کن از لعل درفشان که توانی یک شکر از لعل تو اگر بربایم عذر بخواهی به هر زبان که توانی گر ز تو عطار خواست بوس و کناری هیچ منه داو در میان که توانی عطار نیشابوری