عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۸۰۵: ترسا بچهٔ لولی همچون بت روحانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترسا بچهٔ لولی همچون بت روحانی سرمست برون آمد از دیر به نادانی زنار و بت اندر بر ناقوس ومی اندر کف در داد صلای می از ننگ مسلمانی چون نیک نگه کردم در چشم و لب و زلفش بر تخت دلم بنشست آن ماه به سلطانی بگرفتم زنارش در پای وی افتادم گفتم چکنم جانا گفتا که تو می دانی گر وصل منت باید ای پیر مرقع پوش هم خرقه بسوزانی هم قبله بگردانی با ما تو به دیر آیی محراب دگر گیری وز دفتر عشق ما سطری دو سه بر خوانی اندر بن دیر ما شرطت بود این هر سه کز خویش برون آیی وز جان و دل فانی می خور تو به دیر اندر تا مست شوی بیخود کز بی خبری یابی آن چیز که جویانی هر گه که شود روشن بر تو که تویی جمله فریاد اناالحق زن در عالم انسانی عطار ز راه خود برخیز که تا بینی خود را ز خودی برهان کز خویش تو پنهانی عطار نیشابوری