عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۷۷۹: ترسا بچهای شنگی زین نادره دلداری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترسا بچه ای شنگی زین نادره دلداری زین خوش نمکی شوخی، زین طرفه جگرخواری از پستهٔ خندانش هرجا که شکر ریزی در چاه زنخدانش هر جا که نگونساری از هر سخن تلخش ره یافته بی دینی وز هر شکن زلفش گمره شده دین داری دیوانهٔ عشق او هرجا که خردمندی دردی کش درد او هرجا که طلب کاری آمد بر پیر ما می در سر و می در بر پس در بر پیر ما بنشست چو هشیاری گفتش که بگیر این می، این روی و ریا تا کی گر نوش کنی یک می، از خود برهی باری ای همچو یخ افسرده یک لحظه برم بنشین تا در تو زند آتش ترسا بچه یک باری بی خویش شو از هستی تا باز نمانی تو ای چون تو به هر منزل واماندهٔ بسیاری پیر از سر بی خویشی، می بستد و بیخود شد در حال پدید آمد در سینهٔ او ناری کاریش پدید آمد کان پیر نود ساله بر جست و میان حالی بر بست به زناری در خواب شد از مستی بیدار شد از هستی از صومعه بیرون شد بنشست چو خماری عطار ز کار او در مانده به صد حیرت هرکس که چنین بیند حیرت بودش آری عطار نیشابوری