عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۷۷۶: پروانه شبی ز بی قراری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پروانه شبی ز بی قراری بیرون آمد به خواستاری از شمع سؤال کرد کاخر تا کی سوزی مرا به خواری در حال جواب داد شمعش کای بی سر و بن خبر نداری آتش مپرست تا نباشد در سوختنت گریفتاری تو در نفسی بسوختی زود رستی ز غم و ز غمگساری من مانده ام ز شام تا صبح در گریه و سوختن به زاری گه می خندم ولیک بر خویش گه می گریم ز سوکواری می گویندم بسوز خوش خوش تا بیخ ز انگبین برآری هر لحظه سرم نهند در پیش گویند چرا چنین نزاری شمعی دگر است لیک در غیب شمعی است نه روشن و نه تاری پروانهٔ او منم چنین گرم زان یافته ام مزاج زاری من می سوزم ازو تو از من این است نشان دوستداری چه طعن زنی مرا که من نیز در سوختنم به بیقراری آن شمع اگر بتابد از غیب پروانه بسی فتد شکاری تا می ماند نشان عطار می خواهد سوخت شمع واری عطار نیشابوری