عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۷۵۳: جانا دلم ببردی و جانم بسوختی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جانا دلم ببردی و جانم بسوختی گفتم بنالم از تو زبانم بسوختی اول به وصل خویش بسی وعده دادیم واخر چو شمع در غم آنم بسوختی چون شمع نیم کشته و آورده جان به لب در انتظار وصل چنانم بسوختی کس نیست کز خروش منش نیست آگهی آگاه نیستی که چه سانم بسوختی جانم بسوخت بر من مسکین دلت نسوخت آخر دلت نسوخت که جانم بسوختی تا پادشا گشتی بر دیده و دلم اینم به باد دادی و آنم بسوختی گفتم که از غمان تو آهی برآورم آن آه در درون دهانم بسوختی گفتی که با تو سازم و پیدا شوم تو را پیدا نیامدی و نهانم بسوختی یکدم بساز با دل عطار و بیش ازین آتش مزن که عقل و روانم بسوختی عطار نیشابوری