عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۶۹۴: گر چنین سنگدل بمانی تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چنین سنگدل بمانی تو وه که بس خون ها برانی تو چه بلایی بر اهل روی زمین از بلاهای آسمانی تو از تو صد فتنه در جهان افتاد فتنهٔ جملهٔ جهانی تو فتنه برخیزد آن زمان که سحر فرق مشکین فرو فشانی تو دهن عقل باز ماند باز چون درآیی به خوش زبانی تو همه اهل زمانه دل بنهند بر امیدی که دلستانی تو خط نویسی به خون ما چو قلم سرکشان را به سر دوانی تو سرگرانی و سرکشی چه کنی که سبک روح تر از آنی تو باده ناخورده از من بیدل با من آخر چه سر گرانی تو چشم من ظاهرت همی بیند گرچه از چشم بد نهانی تو اگر از من کنار خواهی کرد روز و شب در میان جانی تو گلی از گلستانت باز کنم که به رخ همچو گلستانی تو شکری از لب تو بربایم که به لب چون شکرستانی تو خون فشانند عاشقان بر خاک چون ز یاقوت درفشانی تو چند آخر به خون نویسی خط هیچ خط نیز می ندانی تو دل عطار در غمت ریش است مرهمی کن اگر توانی تو عطار نیشابوری