عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۶۸۹: آنچه با من میکند سودای تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنچه با من می کند سودای تو می کشم چون نیست کس همتای تو با خیالی آمد از خجلت هلال پیش بدر عارض زیبای تو بر گشاید کار هر دو کون را یک گره از زلف عنبرسای تو تو ز خون پوشیده قوس قامتم از خدنگ نرگس رعنای تو هیچ کارم نیست جز جان کاستن بر امید لعل جان افزای تو جای آن داری که صد صد را کشند لیک بر یک جای یک یک جای تو تو چو شمعی وین جهان و آن جهان راست چون پروانه ناپروای تو کی رسم من بی سر و پا در تو زانک بی سر و پای است سر تا پای تو صد هزاران قرن باید خورد خون تا توانم کرد یکدم رای تو کی توانم پخت سودای تو من هست سودای تو بر بالای تو گر شود هر ذره صد دوزخ مدام هم نگردد پخته یک سودای تو دم فرو بست از سخن اینجا فرید تا کند غواصی دریای تو عطار نیشابوری