عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۶۲۹: چون قصهٔ زلف تو دراز است چگویم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون قصهٔ زلف تو دراز است چگویم چون شیوهٔ چشمت همه ناز است چگویم این است حقیقت که ز وصل تو نشان نیست هر قصه که این نیست مجاز است چگویم خورشید که او چشم و چراغ است جهان را از شوق رخت در تک و تاز است چگویم چون شمع سحرگاه دل سوخته هر شب بی روی تو در سوز و گداز است چگویم تا دست به زلف تو رسد در همه عمرم چون زلف توام کار دراز است چگویم گر کرد مرا زلف تو با خاک برابر لعل لب تو بنده نواز است چگویم المنه لله که دلم گرچه ربودی از زلف تو در پردهٔ راز است چگویم گفتی که بگو تا چه کشیدی تو ز نازم کار من دلخسته نیاز است چگویم گفتم که در بسته مرا چند نمایی گفتی که درم بر همه باز است چگویم گر بر همه باز است در وصل تو جانا چون بر من سرگشته فراز است چگویم عطار درین کوی اگر نیک و اگر بد پروانهٔ آن شمع طراز است چگویم عطار نیشابوری