عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۵۹۶: بس که جان در خاک این در سوختیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بس که جان در خاک این در سوختیم دل چو خون کردیم و در بر سوختیم در رهش با نیک و بد در ساختیم در غمش هم خشک و هم تر سوختیم سوز ما با عشق او قوت نداشت گرچه ما هر دم قوی تر سوختیم چون بدو ره نی و بی او صبر نی مضطرب گشتیم و مضطر سوختیم چون ز جانان آتشی در جان فتاد جان خود چون عود مجمر سوختیم چون ز دلبر طعم شکر یافتیم دل چو عود از طعم شکر سوختیم چون دل و جان پردهٔ این راه بود جان ز جانان دل ز دلبر سوختیم مدت سی سال سودا پخته ایم مدت سی سال دیگر سوختیم عاقبت چون شمع رویش شعله زد راست چون پروانه ای پر سوختیم پر چو سوخت آنگه درافکندیم خویش تا به کلی پای تا سر سوختیم خواه گو بنمای روی و خواه نه ما سپند روی او بر سوختیم چون به یک چو می نیرزیدیم ما خرمن پندار یکسر سوختیم چون شکست اینجا قلم عطار را اعجمی گشتیم و دفتر سوختیم عطار نیشابوری