عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۵۸۰: به دریایی در اوفتادم که پایانش نمیبینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به دریایی در افتادم که پایانش نمی بینم به دردی مبتلا گشتم که درمانش نمی بینم در این دریا یکی در است و ما مشتاق در او ولی کس کو که در جوید که جویانش نمی بینم چه جویم بیش ازین گنجی که سر آن نمی دانم چه پویم بیش ازین راهی که پایانش نمی بینم درین ره کوی مه رویی است خلقی در طلب پویان ولیک این کوی چون یابم که پیشانش نمی بینم به خون جان من جانان ندانم دست آلاید که او بس فارغ است از ما سر آنش نمی بینم دلا بیزار شو از جان اگر جانان همی خواهی که هر کو شمع جان جوید غم جانش نمی بینم برو عطار بیرون آی با جانان به جان بازی که هر کو جان درو بازد پشیمانش نمی بینم عطار نیشابوری