عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۵۶۷: دل ز عشقت بی خبر شد چون کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل ز عشقت بی خبر شد چون کنم مرغ جان بی بال و پر شد چون کنم عشق تو در پرده می کردم نهان چون سرشکم پرده در شد چون کنم مدتی رازی که پنهان داشتم در همه عالم سمر شد چون کنم یک نظر بر تو فکندم جان و دل در سر آن یک نظر شد چون کنم دور از رویت ز شوق روی تو بند بندم نوحه گر شد چون کنم گفتم آخر کار من بهتر شود گر نشد بهتر بتر شد چون کنم اشک و رویم همچو سیم و زر بماند عمر رفت و سیم و زر شد چون کنم هر زمان تا جان فشاند بر تو دل عاشق جانی دگر شد چون کنم لیک چون هر لحظه جانی نیست نو عمر ازین حسرت به سر شد چون کنم دی مرا گفتی که جان با من بباز غمزهٔ تو پاک بر شد چون کنم نی که جان درباختن سهل است لیک چون ز جان جان بی خبر شد چون کنم آتش عشق تو نتوانم نشاند کابم از بالای سر شد چون کنم در حضور تو دل عطار را هرچه بود از ماحضر شد چون کنم عطار نیشابوری