عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۵۶۱: ز تو گر یک نظر آید به جانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز تو گر یک نظر آید به جانم نباید این جهان و آن جهانم مرا آن یک نفس جاوید نه بس تو دانی دیگر و من می ندانم اگر گویی سرت خواهم بریدن ز شادی چون قلم بر سر دوانم وگر گویی به لب جان خواهمت داد به لب آید بدین امید جانم اگر خاکی شد و گردیت آورد ز تو یک روز می باید امانم که تا از اشک بنشانم من آن گرد همه بر خاک راهت خون فشانم کلاه چرخ بربایم اگر تو کمر سازی ز دلق و طیلسانم چو بی روی تو عالم می نبینم در آن عزمم که در چشمت نشانم ولی ترسم که در خون سرشکم شوی غرقه من از تو دور مانم تو هستی در میان جانم و من ز شوق روی تو جان بر میانم اگر من باشم و گرنه غمی نیست تو می باید که باشی جاودانم که گر صد سود خواهم کرد بی تو نخواهد بود جز حاصل زیانم و گر در بند خویش آری مرا تو نخواهم کفر و دین در بند آنم در ایمان گر نیابم از تو بویی یقین دانم که در کافرستانم وگر در کفر بویی یابم از تو ز ایمان نور بر گردون رسانم تو تا دل برده ای جانا ز عطار به مهر توست جان مهربانم عطار نیشابوری