عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۵۵۶: چو خود را پاک دامن می ندانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو خود را پاک دامن می ندانم مقامی به ز گلخن می ندانم چرا اندر صف مردان نشینم چو خود را مرد جوشن می ندانم بیا تا ترک خود گیرم که خود را بتر از خویش دشمن می ندانم دلی کز آرزوها گشت پر بت من آن دل را مزین می ندانم چو عیسی از یکی سوزن فروماند من این بت کم ز سوزن می ندانم مرا جانان فروشد در غمت جان اگرچه جان معین می ندانم چنان در عشق تو سرگشته گشتم که جانم گم شد و تن می ندانم مرا هم کشتی و هم سوختی زار چه می خواهی تو از من می ندانم گهی گویی که تن زن صبر کن صبر علاج صبر کردن می ندانم گهی گویی مرا بستان ورستی ز صد خرمن یک ارزن می ندانم چون من یک ذره ام نه هست و نه نیست همه خورشید روشن می ندانم فرو رفتم در این وادی کم و کاست تو می دانی اگر من می ندانم درین حیرت دل حیران خود را طریقی به ز مردن می ندانم که گیرد دامن عطار ازین پس چو او را هیچ دامن می ندانم عطار نیشابوری