عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۵۵۱: من پای همی ز سر نمیدانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من پای همی ز سر نمی دانم او را دانم دگر نمی دانم چندان می عشق یار نوشیدم کز میکده ره بدر نمی دانم جایی که من اوفتاده ام آنجا از هیچ وجود اثر نمی دانم گر صد ازل و ابد به سر آید از موضع خود گذر نمی دانم جز بی جهتی نشان نمی یابم جز بی صفتی خبر نمی دانم مرغی عجبم زبس که پریدم گم گشتم و بال و پر نمی دانم این حال چو هیچکس نمی داند من معذورم اگر نمی دانم بگرفت دلم ز دانم و دانم تا کی دانم مگر نمی دانم چون قاعدهٔ وجود بر هیچ است یک قاعده معتبر نمی دانم جنبش ز هزار گونه می بینم یک جنبش جانور نمی دانم آن چیست که خلق ازوست جنبنده کو علم چو این قدر نمی دانم با خلق مرا چکار چون خود را گم کردم و پا و سر نمی دانم با آنکه فرید پست گشت این جا زین پست بلندتر نمی دانم عطار نیشابوری