عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۵۴۲: هرگاه که مست آن لقا باشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرگاه که مست آن لقا باشم هشیار جهان کبریا باشم مستغرق خویش کن مرا دایم کافسوس بود که من مرا باشم کان دم که صواب کار خود جویم آن دم بتر از بت خطا باشم گه گه گویی که دیگری را باش چون نیست به جز تو من که را باشم تا چند کنی ز پیش خود دورم تا کی ز جمال تو جدا باشم از هر سویم همی فکن هر دم مگذار که یک نفس مرا باشم گر تو بکشی چو شمع صد بارم چون آن تو کنی بدان سزا باشم صد خون دارم اگر به خون خویش در بند هزار خون بها باشم گفتم به بر من آی تا یکدم در پیش تو ذرهٔ هوا باشم گر قصد کنی به خون جان من بر کشتن خویشتن گوا باشم گفتی که چو باد و دم رسد کارت من با تو در آن دم آشنا باشم گر آن نفس آشنا شوی با من آنگاه من آن نفس کجا باشم نی نی که تو باش در بقا جمله کان اولیتر که من فنا باشم عطار اگر فنا شوم در تو گر باشم و گر نه پادشا باشم عطار نیشابوری