عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۵۴۰: از بس که چو شمع از غم تو زار بسوزم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از بس که چو شمع از غم تو زار بسوزم گویم نچنانم که دگربار بسوزم بیم است که از آه دل سوخته هر شب نه پردهٔ افلاک به یکبار بسوزم زان با من دلسوخته اندک به نسازی تا من ز غم عشق تو بسیار بسوزم دانی که ز تر دامنی و خامی خود من چندان که بسوزم نه به هنجار بسوزم ترسم که اگر سوخته خواهند من خام در آتش عشق افتم و دشوار بسوزم تا چند تنم پردهٔ پندار به خود بر وقت است که این پردهٔ پندار بسوزم ای ساقی جان جام می آور تو به پیشم تا خرقه براندزم و زنار بسوزم آن به که به یک آتش دل وقت سحرگاه هرجا که حجابی است به یکبار بسوزم بوی جگر سوخته خواهی ز دم من در سوختگی تا که چو عطار بسوزم عطار نیشابوری