عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۴۹۹: تا ز سر عشق سرگردان شدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا ز سر عشق سرگردان شدم غرقهٔ دریای بی پایان شدم چون دلم در آتش عشق اوفتاد مبتلای درد بی درمان شدم چون سر و کار مرا سامان نماند من ز حیرت بی سر و سامان شدم عاشق صاحب جمالی شد دلم کز کمال حسن او حیران شدم تا بدیدم آفتاب روی او بر مثال ذره سرگردان شدم چون نبودم مرد وصلش لاجرم مدتی غمخوارهٔ هجران شدم مدتی رنجی کشیدم در جهان جان و دل درباختم سلطان شدم همچو مرغی نیم بسمل در فراق پر زدم بسیار تا بی جان شدم چون به جان فانی شدم در راه او در فتا شایستهٔ جانان شدم چون بقای خود بدیدم در فنا آنچه می جستم به کلی آن شدم رستم از عار خود و با یار خود بی خود اندر پیرهن پنهان شدم تا که عطار این سخن آزاد گفت بندهٔ او از میان جان شدم عطار نیشابوری