عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۴۴۴: هر روز که جلوه میکند رویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر روز که جلوه می کند رویش بر می خیزد قیامت ز کویش می نتوان دید روی او لیکن می بتوان دید روی در رویش می نتوان یافت سوی او راهی ای بس که برآمدم ز هر سویش تا فال گرفته ام جمال او چون قرعه بگشته ام به پهلویش در هر نفسم هزار جان باید تا صید کنند کمند گیسویش هر روز به نو خراج می آرند از هندستان به هندوی مویش جان بر کف دست می رسد هر شب از ترکستان هزار هندویش شد حلقه به گوش لؤلؤ لالا در لالایی درج لولویش خورشید که تیغ می زند در میغ افکند سپر ز جزع جادویش دل را به دهان شیر می خواند رو به بازی چشم آهویش خواهم که ببیند ابرویش رستم تا هست خود این کمان به بازویش رستم به هزار سال چون زالی بر زه نکند کمان ابرویش عطار که طاق از ابروی او شد دردی دارد که نیست دارویش عطار نیشابوری