عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۴۲۵: اگر دلم ببرد یار دلبری رسدش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر دلم ببرد یار دلبری رسدش وگر بپروردم بنده پروری رسدش ز بس که من سر او دارم از قدم تا فرق گرم چو شمع بسوزد به سرسری رسدش سفید کاری صبح رخش جهان بگرفت چو شب به طره طلسم سیه گری رسدش چو آفتاب رخش نور بخش اسلام است اگر ز زلف نهد رسم کافری رسدش چو پشت لشکر حسن است روی صف شکنش اگر به عمد کند قصد لشکری رسدش بدید بیخبری روی او و گفت امروز به حکم با مه گردون برابری رسدش صد آفتاب مرا روشن است کین ساعت نطاق بسته چو جوزا به چاکری رسدش چو هست چشمهٔ حیوان زکات خواه لبش اگر قیام کند در سکندری رسدش سکندری چه بود با لب چو آب حیات که گر چو خضر رود در پیمبری رسدش فرید چون ز لب لعل او سخن گوید نثار در و گهر در سخن وری رسدش عطار نیشابوری