عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۴۰۹: ای روی تو شمع پردهٔ راز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای روی تو شمع پردهٔ راز در پردهٔ دل غم تو دمساز بی مهر رخت برون نیاید از باطن هیچ پرده آواز از شوق تو می کند همه روز خورشید درون پرده پرواز هر جا که شگرف پرده بازی است در پردهٔ زلف توست جان باز در مجمع سرکشان عالم چون زلف تو نیست یک سرافراز خون دل من بریخت چشمت پس گفت نهفته دار این راز چون خونی بود غمزهٔ تو شد سرخی غمزهٔ تو غماز گفتی که چو زر عزیز مایی زان همچو زرت نهیم در گاز هرچه از تو رسد به جان پذیرم این واسطه از میان بینداز ما را به جنایتی که ما راست خود زن به زنندگان مده باز یک لحظه تو غمگسار ما باش تا نوحهٔ تو کنیم آغاز تا کی باشم من شکسته در بادیهٔ تو در تک و تاز گر وقت آمد به یک عنایت این خانهٔ من ز شک بپرداز بیش است به تو نیازمندیم چندان که تو بیش می کنی ناز عطار ز دیرگاه بی تو بیچارهٔ توست، چاره ای ساز عطار نیشابوری