عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۳۷۴: واقعهٔ عشق را نیست نشانی پدید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
واقعهٔ عشق را نیست نشانی پدید واقعه ای مشکل است بسته دری بی کلید تا تو تویی عاشقی از تو نیاید درست خویش بباید فروخت عشق بباید خرید پی نبری ذره ای زانچه طلب می کنی تا نشوی ذره وار زانچه تویی ناپدید واقعه ای بایدت تا بتوانی شنید حوصله ای بایدت تا بتوانی چشید تا بنبینی جمال عشق نگیرد کمال تا شنوی حسب حال راست بباید شنید کار کن ار عاشقی بار کش ار مفلسی زانکه بدین سرسری یار نگردد پدید سوخته شو تا مگر در تو فتد آتشی کاتش او چون بجست سوخته را بر گزید درد نگر رنج بین کانچه همی جسته ام راست که بنمود روی عمر به پایان رسید راست که سلطان عشق خیمه برون زد ز جان یار در اندر شکست عقل دم اندر کشید هر تر و خشکم که بود پاک به یکدم بسوخت پرده ز رخ برگرفت پردهٔ ما بر درید ای دل غافل مخسب خیز که معشوق ما در بر آن عاشقان پیش ز ما آرمید تا دل عطار گشت بلبل بستان درد هر دمش از عشق یار تازه گلی بشکفید عطار نیشابوری