عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۳۴۴: هرچه در هر دو جهان جانان نمود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرچه در هر دو جهان جانان نمود تو یقین می دان که آن از جان نمود هست جانت را دری اما دو روی دوست از دو روی او دو جهان نمود کرد از یک روی دنیا آشکار وز دگر روی آخرت پنهان نمود آخرت آن روی و دنیا این دگر ای عجب یک چیز این و آن نمود هر دو عالم نیست بیرون زین دو روی هرچه آن دشوار یا آسان نمود در میان این دو دربند عظیم چون نگه کردم یکی ایوان نمود یک درش دنیا و دیگر آخرت بلکه دو کونش چو دو دوران نمود باز پرسیدم ز دل کان قصر چیست گفت خلوتخانهٔ جانان نمود گفتم آخر قصر سلطان جان ماست جان نمود این قصر یا سلطان نمود گفت دایم بر تو سلطان است جان بارگاه خویش در جان زان نمود پرتو او بی نهایت اوفتاد لاجرم بی حد و بی پایان نمود تا ابد گر پیش گیری راه جان ذره ای نتوانی از پیشان نمود پرتوی کان دور بود آن کفر بود وانکه آن نزدیک بود ایمان نمود چند گویم این جهان و آن جهان از دو روی جان همی نتوان نمود گرد جان در گرد چون مردان بسی تا توانی عشق را برهان نمود در جهان جان بسی سرگشته اند کمترین یک چرخ سرگردان نمود می رو و یک دم میاسا از روش کین سفر در روح جاویدان نمود گر تورا افتاد یک ساعت درنگ صد درنگ از عالم هجران نمود همچو گویی گشت سرگردان مدام هر که خود را مرد این میدان نمود خود در این میدان فروشد هر که رفت وانکه یکدم ماند هم حیران نمود تا ابد در درد این، عطار را ذره ذره کلبهٔ احزان نمود عطار نیشابوری