عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۳۲۸: زلف تو که فتنهٔ جهان بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زلف تو که فتنهٔ جهان بود جانم بربود و جای آن بود هر دل که زعشق تو خبر یافت صد جانش به رایگان گران بود مرده دل آن کسی که او را در عشق تو زندگی به جان بود گفتم دل خویش خون کنم من کز دست دلم بسی زیان بود ناگاه کشیده داشت دستم چون پای غم تو در میان بود گر من دادم امان دلم را دل را ز غم تو کی امان بود گفتم که دهان تو ببینم خود از دهنت که را نشان بود هرگز نرسید هیچ جایی آن را که غم چنان دهان بود گفتی که چگونه ای تو بی من دانی تو که بی تو چون توان بود ز آنروز که یک زمانت دیدم صد ساله غمم به یک زمان بود بر خاک درت نشسته عطار تا بود ز عشق جان فشان بود عطار نیشابوری